النا (نروژ). داستان عشق و ازدواج است. شوهر نروژی کشاورز. نروژی. در نروژ - ازدواج برای عشق

من نیز خود داستان

سلام اولگادر عرض دو سال تقریبا هر روز من در وب سایت شما. ممنون از لطف شما و درک برای کار فوق العاده خود را.

که نه ماه من در نروژ زندگی می کنند در این کشور ارزشمند است.

و خواستار نروژ افسانه منظور من نه تنها ماهیت آن, یعنی, که در اینجا, شما می توانید حق را به این کاریکاتور در یک داستان. این خانه عروسک که شما می خواهید برای نگاه کردن به درون. هنگامی که یک ماشین در حال عبور متعدد کوچک در روستاها و شهرهای کوچک به نظر می رسد که مردم زندگی می کنند وجود دارد و. اما در واقع من می خواهم برای نوشتن یک داستان عشق و ازدواج است.

شوهر من یک کشاورز است, ما زندگی می کنند در یک مکان زیبا چیزی شبیه به یک مزرعه و پنج مزارع.

چگونه شروع کنم ؟ من چگونه به اینجا رسیدیم ؟ در ابتدا من نمی زده در خارج از کشور. من خواب دیدم از پیدا کردن شاهزاده خود را در نروژ است. اما شنا در امواج از سایت های روسی و ملاقات با چند تن از نمایندگان نروژی مردان, من متوجه شدم که این راه و تکرار تاریخ خود را, من نمی خواهم به. در گذشته من تا به حال یک ازدواج شاد (که من فکر می کردم) - در نیمه اول و شکست خورده به طرز وحشیانه ای در دوم. من نمی خواهم برای رفتن به خاطرات او دوباره. پس قطع پنجه و محروم زانو خود را بر روی درخت از اینترنت من به چشم جهت خارجی شاهزادگان. نامه بسیار, بسیاری, به عنوان من را احتمالا بسیاری شرایط: که داماد بود و نه از امریکا و دیگر کشورهای دور و نروژ سیگار نکشید, چون من نمی تواند ایستاده دود تنباکو ، من دوست دارم زیبا و پرشور از اروپایی ها.) خلاصه بعد از یک ارتباط تلفنی با ایتالیایی ها اسپانیایی ها و فرانسوی (ارتباط با آلمانی ها برای برخی از دلیل من نمی خواهم) من احساس بسیار خسته از گردباد از احساسات و متوجه شدم که من نیاز به چیزی کولر.) و کولر اسکاندیناوی. در مورد این بخش از جهان برای من کمی شناخته شده بود. من دوباره سقوط به اینترنت در سراسر خود اولگا فوق العاده مجله. من بازخوانی تمام حروف مورد علاقه من کشور است. من تحت تاثیر این بود که در اسکاندیناوی فقط مردان واجد شرایط است.) در جستجوی من در بر داشت چند سازمان های ازدواج از نروژ نروژ به دلیل جذب من بیشتر است. بنابراین من تصمیم این کشور است. خواهد احساسات از عشق من می خواستم برای پیدا کردن فقط حق ازدواج شریک زندگی است نه بدبینانه آن را برای تلفن های موبایل. ارسال داده ها به هر دو سازمان های من در انتظار برای نتایج. اما سکوت بود. سپس در چت من صحبت با یک نماینده از یکی از آنها و به من گفته شد که شما مجبور به پرداخت پول - در غیر این صورت من باید منتظر یک زمان بسیار طولانی است. سپس من نوشت دوم آژانس چه با مشخصات من است ؟ من بلافاصله جواب داد (آن را مالک سازمان های خصوصی) که کار او را بسیاری به نوبه خود اما من حرف او را دوست داشت و مشخصات در حال حاضر در پنجره. یک مرد شکایت کرده است که زبان نروژی او نمی داند و کار سخت برای او (ما نوشت: در زبان انگلیسی). من بلافاصله به او پیشنهاد کمک در ترجمه رخ داد تا مکاتبات (او حاضر) - سه نامه در روز است. من دلال یا دلاله ازدواج ازدواج کرده بود اما کار به عنوان یک معلم چند نفر (این طبیعی است در نروژ) نوشت: جالب نامه در مورد نروژ یک نوع از برنامه های آموزشی است. سه روز بعد او به من گفت: توجه داشته باشید که من می خواهم برای دیدار با یک مرد بسیار خوب (این چک برای مشتریان خود). حرف اول من جدی مرد چهار فرزند زندگی پس از طلاق رویا. او و بلافاصله گفت که من کودک را به عنوان خود من است.

من هرگز در خارج از کشور

که در آن در اینجا نیست به ذوب شدن زنان قلب در اولین نامه از جمله مراقبت. او بسیاری از سوالات می خواستم به دانستن همه افکار من. اما این نامه خشک به نظر می رسید که او هم مانند من به دنبال یک شریک مناسب است.) یک هفته بعد او نامیده می شود و همه چیز تغییر کرده است. شنیدن که من مسلط به زبان انگلیسی, او پشت سر هم: افراد در فراوانی. (نکته خنده دار این است که در حال حاضر ما بیشتر سکوت). او شروع به نوشتن برای من که عشق ارسال یک عاشقانه خنده دار. ما تا به حال سرگرم کننده است.) دو ماه بعد او آمد در اسلو به مدت سه روز در بلیط بیشتر زمان کشاورز نمی تواند استطاعت. من نیز تا به حال برای رفتن به اسلو (من زندگی می کردند در منطقه). بیا به خانه من او نمی تواند در مزرعه بهار و تابستان است. و گاوها همه در گوساله. وقتی که من او را ملاقات نمود در فرودگاه البته نگران بود. من تجربه یک احساس است که من می دانم که او برای مدت زمان طولانی. او به نظر می رسید حتی کمتر از عکس (من سی و شش سال, او چهل و هشت). در تاکسی ما رفت دست در دست.

سه روز رفت و مانند یک.

همراهی او را به بازگشت به فرودگاه صبح روز بعد من رفتم به سفارت برای درخواست ویزا به نروژ. من بر این باور و اعتقاد نیست.

او همچنین مراقب بود که برای آماده سازی فرزندان ما به بحث می ترسم که آنها را شورشی.

اما سفر من بود و هنوز هم دو ماه. و نه به اتلاف وقت من تصمیم به رفتن دوره از رانندگان بنابراین در نروژ دوره های وحشتناکی گران است. و پس از آن آمد آن روز که من وارد شدند. اوایل ارتباط با دلال یا دلاله ازدواج, من در حال حاضر می دانستند که نروژی مردان نیست آقایان به ویژه ایجاد کرد اما اما صادقانه و صمیمانه و مراقبت. و پس از آن ثابت شده است. اولین بار من استفاده می شود سخت است.

کودکان به ویژه آنهایی که جوان نمی صحبت می کنند زبان انگلیسی و نروژی من در یک سطح بسیار ابتدایی است.

من کشیده شد به نروژی سایت به خصوص مکالمات تلفنی با نروژ و برنامه های نروژی. من احساس قوی نوستالژی برای نروژ و زبان نروژی. من در حال حاضر آن را بیش نیست. سعی کردم به بهترین توانایی های خود برای سرگرم کردن من, اما من احساس آن را در همه زمان ها چشم دوخته اند و من به عنوان اگر تلاش من در زندگی از نروژ. من به طور مستقیم از او خواسته در مورد این (ما مطلع هستند در این نامه بحث در مورد این موضوع که بهتر است به صحبت می کنند به طور مستقیم از تمام نارضایتی نسبت به سکوت). معلوم شد که او نگران بود که من به طور ناگهانی نمی تواند زندگی در مزرعه است.

همواره خواسته است خسته کننده نیست من خانه نیستم.

آنچه که وجود دارد خسته کننده است. تمام خانه ها نگاه کوه. روشن سبز چمن چمن و بسیاری از گل. در مرتع (تقریبا به طور مستقیم تحت ویندوز) چرا سفید گاو. خانه همه چیز شما نیاز (به جز حمام): کتاب در نروژ (با خود آورده), نروژی اینترنت. دانستن است که من دوست دارم به دوختن او خریداری یک دستگاه دوخت های رویای من. و این زبان آموزش داده شود. اغلب رفت و به دیدار, رفت و به شهرهای مختلف در ساحل, چهل مایل دور. نه من خسته شدم.

و کار در مزرعه دوست داشتم.

او جمع آوری تخم مرغ از جوجه ها که او بیش از حد. من پشیمانی نیست در مورد خود را انتخاب کنید.

جالب - تقریبا اولین کسی که نوشت: من از نروژ.

او در واقع شایسته عشق و احترام.

او البته وجود دارد و این چیز عجیب و غریب است.

کسی نیست ؟ نکته اصلی این است که شکل من است.

می آید تقریبا به نقطه پوچی. من نمی گرفتن چربی که ما می ترسند, به عنوان آتش. و از این رو به اعتقاد من کالری جوانه برای مکان شروع به تیرگی. نکته مثبت وجود دارد - او نه صرف پول در شکل های مختلف مفید همه چیز آرایشی و بهداشتی.

و بیرون کشیدن یک تکه از دهان او اما تنها سرش را تکان داد.

من خود را تحسین داری.

اگر من ناجور برای برخی از این دلیل او همان باقی می ماند آرام و با آرامش صحبت کردن.

هیچ تمایلی به جرم می شود. اگر من به جرم فقط گفت چرا. ما بحث در مورد آن آمده و به برخی از تصمیم گیری است. من آن را بیشتر دوست دارم. او توضیح داد که هیچ کس در حمام برای آنها و آنها آن را انداخت دور. من گفتم نه داخل حمام من ناراحت, من استفاده می شود به حمام حداقل سه بار در هفته. به عنوان یک نتیجه, من یک حمام در روز تولد خود را. آنچه که من می خواستم بگم با این حرف واقعیت این است که حتی اگر عشق نبود اما در حال حاضر من در عشق با شوهرش بیشتر از همه اگر چه این عشق است که بسیار مسالمت آمیز و بر اساس احترام به یکدیگر در این احساس را تبدیل به عشق پرشور پس از یک عمر طولانی با هم. و من با ام تنها با هم برای ماه می باشد. بنابراین جای تعجب نیست که این همه من فکر می کنم.




سایت تصویری آشنایی با یک دختر چت رولت آنلاین با تلفن من می خواهم برای دیدار با شما چت رولت جفت چت تصویری رولت ثبت نام ویدئو چت تصویری آشنایی زنان عکس دوستیابی ثبت نام دوستیابی به صورت رایگان و بدون ثبت نام با عکس و ویدئوها تصویری دوستیابی پروفایل